به جای ترمیم کودک، محیط را درمان کنیم

نقطهی آغازِ هر مواجههی درمانگرانه با اتیسم، نباید اصلاحِ کودک باشد، بلکه باید درمانِ نگاهی باشد که تفاوت را بهعنوان نقص میبیند. بسیاری از والدین در آغاز مسیر، با حس سنگینی از واژهی «تشخیص» وارد دنیای جدیدی میشوند؛ جهانی پر از جلسات درمانی، آزمونها، ناامیدیهای لحظهای و امیدهای گاه شکننده. اما آنچه اغلب مغفول میماند، قدرت سازندهای است که در بازتعریف هدفِ مداخلات نهفته است:
به جای آنکه کودک را «نرمال» کنیم، بیاییم کمکش کنیم خودش را بهتر بشناسد و راه خودش را در زندگی پیدا کند.
مداخلات درمانی مؤثر در طیف اتیسم، نه برای حذف رفتارها، بلکه برای درک ریشهی آنها طراحی میشوند. کودکی که جیغ میزند، ممکن است در حال ابراز درد باشد. نوجوانی که در کلاس بیحرکت نشسته، شاید برای تنظیم بیشتحریکهای حسی درونش در تلاش است. درمانگر حرفهای به جای برچسب زدن به این رفتارها، تلاش میکند سیستم عصبی کودک را بشنود.
کار با اتیسم، کار با زبان بدن، احساسات خام، و رابطهای صبورانه است.
در رویکردهای نوین درمانی، مانند DIR/Floortime، تمرکز بر رابطهی عاطفی است؛ اینکه چگونه با بازی، با مکث، با شنیدن و همآوایی، درهای ارتباطی باز میشود. اینجا دیگر والد فقط ناظر یا نجاتدهنده نیست؛ او تبدیل به شریکِ تجربهی کودک میشود.
درمانگر، خانواده و معلم، هرکدام مثل یک بوم سفید هستند که رفتار و احساس کودک، رنگی بر آن میزند. اگر پاسخهای ما آگاهانه، تنظیمشده و همدلانه باشند، رنگها هماهنگ میشوند. اگر پر از اضطراب، انتقاد یا شتاب باشند، نقاشی کودک مخدوش میشود.
درمان واقعی، با ترمیم رابطه آغاز میشود.
رابطهای که در آن کودک احساس امنیت کند، شنیده شود، دیده شود و با وجود تمام تفاوتهایش، پذیرفته شود. این امنیت عاطفی، زیربنای تمام پیشرفتهای بعدی در زبان، رفتار، آموزش و حتی زندگی آینده است.
و سرانجام، اتیسم پایان هیچچیز نیست. شاید نقطهی پایان آن تصویری باشد که ما از مسیر رشد کودک در ذهن داشتیم. اما درست همانجا، جایی هست برای بازسازی امید.
ما نمیخواهیم کودکی متفاوت را شبیه دیگران کنیم. ما باید جهانی بسازیم که در آن، کودکان متفاوت هم بتوانند خودشان باشند و شکوفا شوند.